مقصر پنداشتن
تقصیر یعنی انتساب عقلانی خطا یا مسئولیت اخلاقی. مقصر دانستن ممکن است به طرق مختلف کارکرد دفاعی مخربی داشته باشد. مقصر دانستن دیگران اغلب نوعی بیرونی سازی است، حال آن که مقصر دانستن خود غالباً نوعی حمله بهدخود است.
افزودن بر این، مقصر دانستن دیگران و خود ممکن است سیستمی دفاعی شکل دهد که در آن بیمار میان دورههای حمله خود و بیرون سازی در نوسان است. این وضعیت را باید همچون نوعی سیستم روشن ساخت، مثلا می شه دید بعد از اینکه حسابی خودتون رو مقصر دونستید و سرزنش کردید از این کار خسته شدید و شروع کردید به مقصر دونستن دیگران، اما به نظر میرسه هیچ کدوم از اینها هیچ چیز رو حل نمیکنه.
اینها واقعا دو روی یک سکه هستند. از اونجا که این نوسان کمکی به شما نمی کنه، به نظر میرسه بهتر باشه پیدا کردن مقصر رو کنار بگذاریم و فقط بر احساسات شما تمرکز کنیم. از سوی دیگر، دیگر ممکن است بیمار این موضع را اتخاذ کند که مقصر دانستن، چیز بدی است تا از احساس غیظ به دیگران اجتناب کند: من نمی خوام والدینم رو مقصر بدونم. باید بیمار بفهمد مقصر دانستن نوعی عقلانی سازی است. تقصیر احساس نیست. دنبال این نیستیم که ببینیم چه کسی را باید مقصر بدونیم، بلکه سعی میکنیم بفهمیم وقتی… فکر می کنی چه احساسی داری. بیمارانی که به این شکل جلوی احساسات خود را میگیرند اغلب در دام الگوی عمومی تر دلیل تراشی گرفتار می شوند